چی میتونه باعث بشه که

ادم حالش از دوران سربازی بهم بخوره .روزشماری کنه تموم بشه اما وقتی تموم شد

یادش کنه

و حتی دلش تنگ بشه یا بیشتر ازون دلش بخواد یبار دیگه یشب دیگه با اون ادمها جمع بشه یجا

یا دوران دانشجویی

 

یا  دو نفر مدتها باهم زندگی کنن.خوب و بد.روزهای سخت و راحت.ناراحت و شاد

و حتما ناراحتی و سختی بیشتر و بعدش از هم جدا بشن

اما دلشون برا بودن با هم و اون زندگی تنگ بشه؟

 

خدایا چرا ما ادمها اینجوری هستیم؟

خَریم؟ یا اون موقع که تو لحظه شِ نمیفهمیم باید قدر لحظه رو دونست؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها